گزارشی از تمرین نمایش «تکههای سنگین سرب»؛
چمران پا در زمین و سر در آسمان داشت
تمرین نمایش «تکههای سنگین سرب» درباره بخشی از زندگی دکتر مصطفی چمران این روزها در پلاتو شماره یک مجموعه تئاتر شهر دنبال میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گروه تئاتر «پوشه» به سرپرستی ایوب آقاخانی همزمان با بیست سالگی تصمیم دارد نمایشی روی صحنه ببرد که بالقوه چالش برانگیز به نظر میرسد. چالشهایی که ممکن است یک نمایش و گروه تئاتری را به حاشیه برانند؛ بهویژه که این روزها گروهی برای این حاشیهسازیها گعده نیز برگزار میکنند.
انتخاب سوژهای به نام “دکتر مصطفی چمران” و نگارش نمایشنامه درباره این شخصیت مبارز تصمیم پرخطری به نظر میرسد. آنهم در شرایطی که یک فریم عکس از اجرای نمایش – در مشهد یا تهران! – بهانه و خوراک رسانهای جریانی خاص را فراهم میکند تا کل خانواده هنرهای نمایشی را زیر سوال ببرند.
چمران شدن در یک قدمیست، اما…
گروه اجرایی نمایش «تکههای سنگین سرب» اما احتمالا خود را برای هر واکنشی از سوی جناحهای مدعی آماده کرده است. به هر حال آقاخانی و دهکردی – بازیگر نقش دکتر چمران – در زمانهای دوران بلوغ فکری را طی کردهاند که فضای هنری کشور آشفته است و هر دم از این باغ…!
شاید به همین دلیل ایوب آقاخانی، نویسنده و کارگردان نمایش «تکههای سنگین سرب» میگوید: “جنگ از جمله زمینههای غیرقابل حذف ذهن من محسوب میشود. متولد دهه پنجاهی که نوجوانیاش را در جنگ پشت سر گذاشته یا در توصیفی دقیقتر؛ از دست داده است. من همواره به خاصیت ویرانکنندگی پدیده جنگ فکر میکنم.”
درحالیکه پیام دهکردی و عارفه لک – بازیگران نمایش – در سوی دیگر محل تمرین مشغول به گپوگفتهای معمول هستند؛ کارگردان درباره دلایل نگارش نمایشنامه توضیح میدهد: “مسائلی مثل مهاجرت و جنگ همواره بخش مهمی از ذهنم را به خود مشغول میکند که میتوان رد آن را در نمایشهایی مثل «امپراطور و آنجلو» و «فصل خون» مشاهده کرد، اما در این نمایشنامه تذکرهای به موضوع پرداختم. تحقیق برای نگارش دو سال طول کشید و در این مدت کتابهای متعددی درباره زندگی شهید چمران مطالعه کردم تا امروز با خیالی آسوده اعلام کنم، این نمایش قابل بحث است و جای دفاع دارد.”
پرداختن به زندگی نابغه و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم که خاطرات سترگی از رشادتها و اندیشههایش به یادگار گذاشت؛ آن هم روی صحنه و در برابر تماشاگر، بیشتر به گام برداشتن روی تکه نازک یخ شباهت دارد. بهویژه که بعضی جناحهای سیاسی همواره کوشش زیادی برای مصادره دلاوران عرصه جنگ و دفاع مقدس از خود نشان میدهند.
“متوجه شدم در تاریخ سی سال اخیر ادبیات نمایشی ایران چقدر به این شخصیتها یا مواد خام دراماتیک – از منظر هنری – بیتوجهی شده است.” نویسنده و کارگردان نمایش «تکههای سنگین سرب» با بیان این جمله ادامه داد: “یکسال و نیم تلاش کردم ببینم از کدام بزنگاه میتوان به این شخصیت پرداخت که قبلا در شکلهای سطحی و صوری ایدئولوژیک نغلطیده باشد. اینجا از لشگرکشیهای مصطفی چمران خبری نیست، اما شخصیتی را به مخاطب معرفی میکنم که حتی اگر تماشاگر متولد دهه 70 هم به سالن بیاید متوجه شود چمران که بود؟ چه کرد، چگونه اندیشید و چطور شهید شد. کاری که سینما با صرف بودجه میلیاردی در انجام آن ناموفق بود.”
کارگردان نمایش تکههای سنگین سرب در شرایطی به نسخه سینمایی اشاره میکند که هنرمندان تئاتر هیچگاه از سوی نهادهای مرتبط با هنر انقلاب و دفاع مقدس شاهد صرف چنین بودجههایی نیستند. مانند اتفاقی که برای نمایش «ترن» کاری از نیما دهقان افتاد یا «تکههای سنگین سرب» که قرار است چندی دیگر اجرا در تئاتر شهر را تجربه کند. برخلاف روال معمول اینجا از حمایتهای میلیاردی «انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس» یا «موسسه اوج» خبری نیست که برای جریانسازی خبری پیرامون یک نمایش بیکیفیت مسابقه عکاسی برگزار کنند و با سکه بهار آزادی به استقبال برگزیدگان بروند.
آقاخانی میگوید: “کلیشهها موجب میشود مخاطب از این شخصیتهای تاریخی فاصله بگیرد ولی ما میگوییم چمران شدن در یک قدمی است، فقط باید چیزهای بیشتری را کنار بگذارید و به مراقبه بیشتر بپردازید. اینکه مثل بعضی آثار ایدئولوژیک شخصیت را قدسی و غیرقابل دسترس کنیم بیشتر ضدتبلیغ به نظر میرسد. چه تبلیغیست که بگوییم امیرکبیر، شهید همت و ابنسینا در دسترس نیستند. آیا جوان از رشد و بلوغ ناامید نمیشود؟”
چمران؛ پا در زمین و سر در آسمان دارد
ایفای نقش مصطفی چمران اما به اندازه موضوع نمایش و سیره زندگی این چریک نیازمند تحمل مرارتهای جسمی و روحیست شاید مشابه سختیهایی که او پیش و پس از به دست گرفتن اسلحه برای حرکت در مسیر آرمانهایش متحمل شد. همان دوره که در زمان جمال عبدالناصر، در کنار دوستانش رهسپار مصر شد تا سختترین دورههای چریکی و جنگهای پارتیزانی را آموزش ببیند.
حال پیام دهکردی – بازیگر نقش مصطفی چمران – تصمیم دارد در مرحله نخست، 10 کیلو از وزنش را کاهش دهد تا از نظر شمایل فیزیکی به عنوان یک مبارز جبهههای نبرد باورپذیر باشد؛ و این از آغاز یک برنامهریزی جدی حکایت میکند. برنامهریزی بهکارگیری رژیم غذایی – جسمی متفاوت که از یک هنرمند سختکوش تئاتر انتظار میرود و البته تنها به جسم ختم نمیشود، بلکه به روح میپیچید و گره خوردن در رگ و پی نقش را به همراه دارد.
دهکردی در توصیف انتخاب نقش میگوید: “این نقش به حرکت روی تار مو شباهت دارد که اگر به حرفه متعهد نباشم موفق نخواهم شد. همواره از بازی در نقشهایی که مخاطب از آن تصویر ذهنی مشخص دارد پرهیز کردهام، اما اینجا متن بر سویهای متفاوت از شخصیت تاریخی انگشت میگذارد. بر وجه عاشقانهای که تا به حال سابقه نداشته و به دلایل متعدد من را با 100 درصد خطر مواجه میکند. جامعه مصطفی چمران را میشناسد و طیف وسیعی از مردم با او عجین هستند؛ در تاریخ معاصر کشور فرد عادی به حساب نمیآید و اعضای خانوادهاش در روزگار ما زندگی میکنند.”
این بازیگر خاطرنشان کرد: “به دلیل فشار زیاد کاری مدت اخیر، پذیرش ایفای این نقش مهم برایم بسیار سخت بود. چندین مرتبه با گروه درمیان گذاشتم اما خودداری از همکاری میسر نشد؛ به همین دلیل اینطور به نظرم رسید که نیروی کائنات در کار است تا در نقش شهید چمران روی صحنه بروم و از این بابت بسیار خوشحالم.”
به هرحال وقتی قرار باشد مخاطب برای تماشای سرگذشت چهرهای معاصر قدم در سالن بگذارد، پیشاپیش انتظارهایی در او شکل گرفته که برساخته دستگاههای تبلیغی و تصاویر مستند و غیرمستند است. این مسئله کار بازیگر را بسیار دشوار میکند و اضطراب دوچندان به همراه دارد. دهکردی در تجربههای اخیر خود حضوری کنترل شده را نشان داده و در مقاطعی از اجرا برونگرایانه و طوفانی ظاهر شده است؛ اما اعتقاد دارد اینجا همه چیز تفاوت میکند. او میگوید: “هیچ ادعایی ندارم که بهترین و نزدیکترین نسخه به شخصیت اصلی خلق میشود. قرار نیست رفتار موزهای داشته باشیم و مثلا کاری کنیم که تماشاگر بگوید عین شهید چمران راه میرفت یا مینشست. اینجا من دکتر چمران به اضافه پیام دهکردی را پیشم چشم بیننده میگذارم که در سال 1394 زندگی میکند. تلاش میکنم تجربهای تازه در حوزه انرژی نقش ارائه دهم و رد چندانی از پیام دهکردی نمایش «مرد بالشی» وجود ندارد. “
نیم نگاه به “شیوه عمل” نیروهایی که در جریان مقاومت جوانان وطن در برابر مهاجم بعث مشارکت داشتند؛ نشان میدهد شخصیت مصطفی چمران همان زمان نیز به گروه و حزب خاص وابستگی ندارد. گویی فرمانده مستقل عمل میکند و گرچه با ستاد فرماندهی هماهنگ پیش میرود اما شیوه عمل و نتایجی که در مقاطعی میگیرد قابل قیاس با دیگران نیست. چمران؛ نترس و مستقل است. مثل شب پرآشوبی که پاوه خوب به یاد دارد چگونه به صبح امید بدل شد.
دهکردی در ارتباط با مرزبندیها و مصادره چنین شخصیتهایی به نفع اصلاحطلب یا اصولگرا توضیح میدهد: “وقتی با چنین شخصیتی مواجه هستیم، چندشآور است تصور کنیم اگر امروز در میان ما بود به چپ گرایش داشت یا به راست. آنهم در مواجهه با کسی که تعطیلات سال نو را کنار کودکان بیسرپرست لبنانی میگذراند تا برایشان خاطره عید بسازد؛ مبادا بعد از پایان تعطیلات خاطرهای برای تعریف نداشته باشند. اینجا با فرماندهای مواجه هستیم که وقتی از ناحیه پا مجروح میشود اجازه نمیدهد او را برای انتقال به بیمارستان روی تخت بخوانند؛ این کار را انجام میدهد تا روحیه سربازانش حفظ شود. چنین روحیهای حیرتانگیز است و ما نیاز داریم بدون آنکه برای جناح خاصی مصادره شود آن را به نسل جوان نشان دهیم.”
او ادامه میدهد: ” شما امضای چمران را میبینید حض میکنید. نقاش بوده، اهل مطالعه و علاقهمند به مرحوم علی شریعتی. از مدرسه البرز تا فارغالتحصیلی رشته فیزیک پلاسما را در دانشگاه برکلی به عنوان دانشجوی برتر طی کرده و یک شخصیت ملیست. اگر روحیه چمرانی که چشم بر درآمد چندهزار دلاری در آمریکا میبندد و برای سازندگی به لبنان و ایران سفر میکند ترویج میشد، امروز مثل آب خوردن شاهد اختلاسهای میلیاردی نبودیم. آنچه شهید چمران را متمایز میکند، حرکت ورای جناحبندیهاست. وطن جز تنِ همه ما نیست و تمام این سرداران برای سربلندی کشور و دفاع از آرمانهای ملی به صحنه رفتند، نه شخص و گروه خاص.”
زندگی شاعرانه غاده جابر
عارفه لک، که تجربه همراهی با پیام دهکردی را در نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» تجربه کرده است در نقش غاده جابر، همسر لبنانی شهید چمران ظاهر خواهد شد. زمانی که قرار است نمایشی تنها با دو بازیگر اجرا شود و بازیگر مقابل تجربه بالای حضور روی صحنه را در کارنامه دارد، کار برای طرف دیگر بسیار سخت میشود. بهویژه وقتی ایفای نقشی را برعهده دارد که اطلاعات چندانی دربارهاش موجود نیست.
این بازیگر جوان که به شعر علاقه بسیاری دارد؛ در همین رابطه اظهار کرد: بازی در نقش مقابل آقای دهکردی بسیار دشوار خواهد بود چون باید تلاش کنم وزنه موجود در صحنه هماهنگ شود. اصولا قرار بر مستندسازی غاده جابر نیست اما از آنجا که خودم دوست داشتم او را بیشتر بشناسم؛ جستجوی زیادی انجام دادم اما اطلاعات چندانی وجود نداشت.
او افزود: به دلیل علاقه شخصیام به شعر و ادبیات احساس کردم غاده چطور در رابطه با همسر خود همه چیز را شاعرانه میدیده و با حس عجیب هر لحظه از دست دادن این مبارز زندگی کرده است.
در جایی از زبان غاده میشنویم که چگونه بدون آگاهی جذب شهید چمران میشود و هر دو در شرایط بسیار سخت لبنان کودکان بیسرپرست را حمایت میکنند. لک با بیان این توضیحات درباره ارتباط عمیق این دو شخصیت توضیح میدهد: رابطه عاشقانه عمیقی بین این زوج وجود دارد؛ چون مبارزه تمام حیات دکتر چمران را شامل نمیشده و نمایش «تکههای سنگین سرب» روی صحنه میرود تا با جنبههای ناشناخته زندگی او مواجه شویم.
به هر ترتیب گروه اجرایی نمایش «تکههای سنگین سرب» تلاش میکنند تا نتیجه نهایی در شان نام شخصیت ملی باشد. از این مرحله به بعد آزمون عدهای که هنرمندان را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند؛ آغاز میشود. آیا نهادهای فرهنگی صاحب قدرت و ثروت، با این «چمران» که روی صحنه تئاتر جان میگیرد مثل آنچه روی پرده سینما تجربه شد برخورد میکنند یا…!
نمایش “تکههای سنگین سرب” با ایفای نقش پیام دهکردی و عارفه لک بعد از جشنواره هفدهم نمایشهای آیینی سنتی، در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود.
گزارش از: بابک احمدی