شایسته سالاری در بین اساتید از بین رفته است/ تصمیم قاطعی گرفتم که در دانشکده هنر و معماری تدریس نکنم
صادقانه به خاطر خستگی از سیستم معلول آموزشی در حوزه فرهنگ و هنر به دنبال بهانه هستم که تدریس را یا کم کنم و یا کنار بگذارم.
ایوب آقاخانی بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر در گفتگو با خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پیرامون مسائل مربوط به دانشجویان و دانشگاه آزاد هنر و معماری گفت: الان که من با شما حرف میزنم، تصمیم قاطعی گرفتم که در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تدریس نکنم. این به این معنی نیست که من تدریس را کنار گذاشتم؛ اما صادقانه به خاطر خستگی از سیستم معلول آموزشی در حوزه فرهنگ و هنر به دنبال بهانه هستم که تدریس را یا کم کنم و یا کنار بگذارم.
نویسنده و کارگردان «سهگانه پاریسی» افزود: دانشکده هنر و معماری به خاطر حجم غیرمنطقی دانشجویانی که هرسال میگیرد و بعد عدم حفظ صیانت از مقام استاد در پیشگاه دانشجو، زودتر بهانه را به دست من داد که کنار بکشم. وگرنه حرف من یک بحث کلان است و به طور دقیق به دانشگاه آزاد مربوط نیست. تنها دانشگاه آزاد و دانشکده هنر و معماری در شکل مدیریت جدید خودش پیشقدم شد که بنده آن بهانه اندک خستگی خودم را از تدریس در یک فضای پر شر و پرمسئله زودتر به دست بیاورم. اما مؤکد عرض می کنم مسئله، یک مسئله کلان و کلی است و به یک دانشگاه یا دانشکده مربوط نیست.
نویسنده نمایش «اروندخون» اظهار داشت: واقعیت این است که در یک دید کلی سیستم آموزشی در ایران به خصوص در حوزه هنر سیستم معلولی شده. یعنی شایستهسالاری در اساتید از بین رفته. یعنی دانشگاهها به طور معمول در جذب اساتید این وسواس را کمتر به خرج میدهند و متأسفانه هرکسی، گاه میبینم حتی دانشجویان زیر متوسط خود من، امروز به عنوان همکار میآیند و درس میدهند و انگار هیچ آزمون و خطایی برای اینها تعریف نمیشود که توسط آن در واقع به مرحله تدریس ورود بکنند که خب مرحله آسانی نیست و پر از سختی و تعهدهای ریز و درشت تعریف شده و تعریف ناشده است.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر گفت: نکته دیگر آنکه بیشتر دانشگاه های غیرانتفاعی، بیش از اینکه به فکر کیفیت آموزش باشند، در واقع به شکل نه چندان قابل دفاعی درگیر جذب سرمایه از دانشجو هستند و همین روند در کنار هم و در یک شکل کلان تر، باعث میشود که ما گاهی افرادی را در دانشگاه به عنوان دانشجو داشته باشیم که برعکس گذشته یکسری سلامتهای اولیهشان کنترل نشده است، بنابراین یک هرج و مرج عجیب و غریبی در نسل دانشجویان اتفاق میافتد که این هرج و مرج به هرحال به فرآیند آموزش، به رشد نقص فرهنگی در دل دانشگاه و به کژتابی های متفاوت و متنوع خیلی کمک میکند.
نویسنده و کارگردان «تکههای سنگین سرب» در ادامه گفت: با توجه به تمام صحبتهای پیشین، آرام آرام به سمت فرسوده شدن اساتید، به خصوص اساتید مدعو، یعنی استادهایی که عضو هیأت علمی نیستند پیش میرویم. اساتیدی که با دریافت حق التدریس بسیار ناقابلی، فقط با انگیزههای شخصی و رسالت فردی وارد دانشگاه میشوند و سعی میکنند در این عرصه در واقع وظیفه خودشان را انجام بدهند. این اساتید چون با این شکل از بحران فرهنگی در بین دانشجویان و سطح نگاه دانشجو به مقوله درس خواندن و اخذ مدرک هم که متفاوت شده، مواجه میشوند و حتی نمیتوانند سختگیریهای منطقی آموزشی را در مقام معلم پیاده کنند، بدیهی است که کم کم خسته میشوند و ترجیح میدهند به گوشهگزینی و عافیت طلبی. چون میزان خسارتی که از تدریس به آنها می رسد، از میزان خیری که به آنها می رسد، بسیار بسیار بالاتر میرود.
بازیگر نمایش «نویسنده مرده است» اذعان داشت: این سیستم نه فقط فضای آموزشی، بلکه به طور حتم،حرفه مرا به خطر می اندازد. در هر صورت امیدوارم در حوزه علوم انسانی و آموزش فرهنگ و هنر، بازنگریهای جدی و منسجمی صورت بگیرد و امیدوارم که دانشکده هنر و معماری هم به روزهای درخشان خودش بازگردد. این آرزوی قلبی من برای همه عرصه های آموزشی، فرهنگی و هنری به خصوص دانشگاهها و بالاخص دانشکده هنر و معماری است.
وی پیرامون این سؤال که چه بر سر آینده دانشجویان تئاتر میآید، اگر استادان حاذق دیگر هم تصمیم به رها کردن کرسی تدریس داشته باشند، گفت: من به این باور رسیدهام که برای کسی مهم نیست و وقتی من به این باور رسیده باشم، دیگر نمی توانم کار کنم؛ مشکل از من نیست، مشکل از تمام شرایطی است که در من این باور را ایجاد کرده که سره از ناسره جدا نیست و عامیانه بگویم که دوغ و دوشاب فرقی ندارد. حتی برای دانشجو هم استاد خوب و بد فرقی ندارد. چه بسا استاد بدی که آسان تر بگیرد و نمره آسانتری را به دانشجویش بدهد، برایشان مطلوبتر باشد. وقتی این فضا به من در عمل اثبات میشود و حتی اگر به کلام جز این ادعا بشود، فکر می کنید چه دلیلی برای اینکه من خسته نشوم وجود دارد؟!
آقاخانی در رابطه با این سؤال که چه اقدامی انجام دهیم که نه دانشجو انگیزه اش را برای ادامه راه از دست بدهد و نه استاد خسته شود که تجربیاتش را در اختیار نسل آینده قرار بدهد،چنین گفت: واقعا من راهی بلد نیستم که اگر بلد بودم، الان به جای اینکه آدم فرهنگ یا مولد فرهنگ یا هنرمند باشم، متصدی اجرائیات در حوزه فرهنگ بودم . خب به طور طبیعی اگر بلد بودم سیاستگذار یا مجری برنامه های اجرایی میشدم؛ بنابراین اجازه می خواهم که من راه حلی پیشنهاد ندهم.
بازیگر نمایش «سقراط» در ادامه بیان کرد: درحقیقت من کاری با کسی یا جایی ندارم، من فقط خودم خسته شدم و فکر می کنم که این سرنوشت بسیاری از آنهایی است که بدون چشمداشت مالی در دانشگاه ها به عنوان اساتید مدعو حضور پیدا می کنند و تحت استخدام وزارتخانه نیستند.این افراد به امیدهایی وارد دانشگاه میشوند که اگر آن امیدهایشان از دست برود ، بدیهی است که خسته خواهند شد، اما در هر صورت از تمام عزیزانی که فکر می کنند نیامدن من اتفاق بدی است عذرخواهی می کنم و اجازه می خواهم که در چهل سالگی خودم، فکرهای دیگری برای زندگی ام بکنم که حداقل خستگی روحی برایم به بار نیاید.