نخواندن مجله ضعف ریشهدار فرهنگی ماست
ایوب آقاخانی که اخیراً شماره جدید مجله «صحنه» را در شکل و شمایلی متفاوت منتشر کرده است معتقد است مجله باید خوانده شود و این خوانده نشدن ناشی از ضعف فرهنگی است. او معتقد است باید سروشکل مجله مخاطب را به خواندن ترغیب کند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، مجله «صحنه» به عنوان نماد مطبوعاتی تئاتر در حوزه هنری طی سالیان گذشته فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. از تغییرات در شکل و شمایل تا نوع ساختار آن. ایوب آقاخانی اخیراً این مجله را در قالب یک فصلنامه منتشر کرده است و البته متفاوت از ساختار دوران رحمت امینی. مجله جدید نه خبری است و نه علمی-ترویجی. به همین بهانه به سراغ ایوب آقاخانی رفتیم تا از کم و کیف سری جدید این نشریه بپرسیم، نشریهای که چندان روی کیوسکها رخ نمینماید.
***
تسنیم: شاید بخشی از جامعهای که با تئاتر سروکار داشتند برای مدتها مجله صحنه را فراموش کرده باشند که چنین مجلهای وجود داشته. مجله با حمید امجد شروع شد که سابقه روزنامه نگاری خیلی خوب دارد و متأسفانه همانند گذشته کار نمیکند و بعد دست آقای قادری بود. دوره قادری تبدیل به مجله خبری می شود و موضوعات روز تئاتر سرلوحه کار، مصاحبه با افرادی که در آن زمان اجرا داشتند و الی آخر. شکل و شمایل ژورنالیستی خیلی سادهای داشته که همین رویه را به شکل خفیفتری در مجله نمایش قادری دنبال میکند و بعد امینی کلاً اسلوب مجله را عوض میکند و آن را تبدیل به مجله علمی – ترویجی میکند که مقاله بیاورند و منتشر کنند. در مواجهه با مجله صحنه شما در گام اول چه تصمیمی گرفتید؟ شاکله این مجله با سه سردبیر قبلی چه تفاوتی یافته است؟
آقاخانی: وقتی مسئولیت سردبیری نشریه را پذیرفتم، در مدیریت مطالعات و پژوهشهای مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری اولین کاری که کردم، این بود که یکی دو ماه فقط مطالعه کردم درباره امکانات و چند و چون و زاویههایی که در این مجله میتواند مطرح باشد. اصلیترین چیز چالش برانگیز، مجوز این نشریه و فضایی بود که در آن هدایت شده بود. منظورم آخرین نسخ نشریه در قالب فصلنامه است، نه آن ماهنامهای که خودم شخصاً شأنی برایش قائل نبودم و دوستش نداشتم. یک چند تا خبر در آن بود و یک رنگهایی به چشم میخورد و خیلی خاصیت نداشت. البته ارزیابی شخصیم است. شکل بولتن داشت. اولین کاری که کردم گفتم من نه علاقهای دارم و نه توان حمل مسئولیت ماهانهاش را دارم؛ چون خواهناخواه حتی خودم را میگذارم جای همکارانی که این زحمت را میکشیدند. ممکن است خواهناخواه به یک افت کیفی بدل شود که همهاش متضمن صرف هزینه بود. صرف هزینه برای چیزی که نهایتاً یک ارزیابی رویش شود که این کار خیلی شاخصی نیست و بولتنوار است.
بنابراین ترجیح دادم که از حافظه دانشجویی خودم استفاده کنم. من وقتی دانشجو بودم یعنی از سال 73 وارد دانشگاه شدم، یکی از اصلیترین منابع جدی من در حوزه تئاتر فصلنامه صحنه بود. تأکید میکنم فصلنامه صحنه که آن موقع ماهنامه نبود. فصلنامه صحنه به سردبیری حمید امجد که دوست نازنین من و استاد خود من است. فصلنامه صحنهای که من دانشجو بودم و میخواندم و هنوز جالب است. در کتابخانهام نسخش را دارم و هر از چند گاهی به آنها رجوع میکنم. فصلنامهای با محتوای بسیار قابل بحث و با کیفیت گرافیکی بسیار پایین؛ یعنی میخواهم بگویم به لحاظ سلیقه، سلیقهای نداشت؛ ولی به لحاظ محتوا در اوج بود. این سلیقه از جلدش شروع میشد که نبود تا محتوای داخلی به لحاظ تایپوگرافی و صفحهبندی و…؛ اما در زمان خودش اثر پیشروی بود. اتفاق مهمی بود. دانشجویان دنبالش بودند. یکیش خود من. هنوز دارم میگویم در مقام مدرس به آن رجوع میکنم. نه فقط در حال و هوای دانشجویی خودم؛ بنابراین آمدم همان طوری که در یادداشت اول این شماره که شماره اول ماست عرض کردم، در قالب سخن سردبیر، برگشتم به خاطرات خودم. گفتم این مجله مجله علمی پژوهشی نیست، یعنی مجوزش را ندارد و تلاشهایی هم که بیشتر در دوره پیشین شده که این مجله این مجوز را به دست بیاورد به نتیجه نرسیده. اما به هر حال یک امکانی است که با بضاعت دولتی میتواند چاپ شود.
من کاری به زعم خودم مهم انجام دادم. آن هم این که گفتم مثال دوران دانشجویی خودم کاری انجام بدهم که محتوا قابل تکیه و قابلاعتنا و قابلاستناد قرار گرفتن باشد، یعنی در حوزه پژوهشی خدشهای به آن وارد نباشد؛ اما به دلیل اینکه نگاه، نگاه قائل و قائم بر مجوز نیست که علمی پژوهشی باشد، پس کار خودمان را در یک فضای ژورنالیستی تلفیقی بکنیم. از فضایی که می تواند یک مجله ژورنالیستی صرف تأمین کند؛ به علاوه آن محتوای درخشان.
تسنیم: اصلاً نیاز هست به تأسیس یک مجله علمی پژوهشی دیگر در کنار سه مجله دیگر؟
آقاخانی: من اصلاً قائل به آن نیستم. توصیههایی که به من شد که آن جریان را ادامه بدهم و پیگیری کنیم تا تبدیل به یک مجله علمی پژوهشی کنم. الان برای من خوانده شدن خیلی مهمتر است. آنها خوانده نمیشوند. این ضعف و غلط متأسفانه ریشهدار فرهنگی ماست. نمیگویم که اشکال مجلات ماست یا اشکال نشریات ماست. میگویم یک ضعف فرهنگی است. من ترجیح میدهم در دورانی که این تصدی را به عهده گرفتم مخاطب را سوق بدهم به سمت رجوع کردن به یک نشریه. سوق بدهم به سمت اعتماد کردن به یک نشریه. سوق بدهم به سمت این که مشکلاتشان را از دل یک نشریه حل کند. فقط در فضای مجازی و کتب دنبال رفع مشکلاتش نباشد. بنابراین من فصلنامه هنرهای نمایشی صحنه را با تلفیق مقالات کاملاً جدی و قابل بحث، مطالب به روز فضای ژورنالیستی و صددرصد کیفیت فوقالعاده قابلدفاع تایپوگرافی، چاپ، گرافیک و همه چیزهایی درآوردم که مخاطب سختپسند امروز را به سمت یک مجله در پیشخوان روزنامهفروشیها و مجلهفروشیها هدایت کند و آنها را راغب میکنند که این را ورق بزنند.
من فرض میکنم اصلاً دانشجو رفته یک مجله سینمایی بگیرد. من مجبورش میکنم این را بگیرد. من مجبورش میکنم که سلیقهاش برود به سمتی که این را دریافت کند و بخرد و حتماً ورقش بزند و من تضمین میکنم که بدش نمیآید. این مجموعه قولهایی است که میدهم. بعضی از چهرهها را اصلاً در تئاتر ایران نمیشناسند. در شماره اول فصلنامه هنرهای نمایشی صحنه معرفیش میکردند. مصاحبههای اختصاصی گرفتیم با آدمهای بزرگی در سطح جهان، گیریم از طریق ایمیل؛ ولی این اتفاق افتاده. ما نمایشنامه چاپ کردیم در فصلنامه صحنه، میزگرد تخصصی شکل دادیم. تمام شمارههایی که ان شا الله با تصدی من حداقل در طول سال 96 به نتیجه خواهد رسید، پرونده موضوعی دارد. تمام این پروندههای موضوعی را هم به زعم خودم و از دریچه نگاه خودم به عنوان اعضای خانواده تئاتر روی مسئلهای متمرکز میکنم که از نظر خودم محل آسیب تئاتر است، یعنی شماره یک را با مکث روی دو پرونده موضوعی اقتباس و دیالوگ و دیالوگنویسی بود. شماره بهار که در حال آمادهسازی است روی موضوعیت ترجمه در آثار دراماتیک مکث کردیم، نمایشنامهای را اختصاصاً از ویلیمام شکسپیر با در نظر گرفتن فضای شاعرانهاش و فضای منظومش سفارش دادیم. مترجمی ماهها روش کار کرده است. مترجم مشهور نیست؛ ولی بسیار کار شاخصی ارائه داده است. از اولین لحظهای که در این تصدی قرار گرفتم این خواهش را کردم و تازگیها نمایشنامه تمام شده یعنی قریب به یک سال طول کشیده است. نمایشنامه کمدی شکسپیر را با در نظر گرفتن این که این نمایشنامه یکی از شاخصترین کمدیهای شکسپیر است و یکی از آثاری است که بدترین ترجمهها از آن وجود دارد.
تسنیم: حتی ترجمه حکاک؟
آقاخانی: ترجمه حکاک را قابل دفاع تر میدانم؛ ولی ترجمههای قدیمیتر تقریباً نمایشنامه را غیرقابل فهم کردند. ترجمه هکاک قابلدفاعتر است؛ اما باز هم تمام توان ادبی را منعکس نکرده است. سعی ما این است اگر حجم مجله اجازه بدهد این را دو زبانه چاپ کنیم که مسیر برای قضاوت آسانتر باشد.
تسنیم: در حوزه مجله آبرومندی درآمده به نام نقد سینماست که الگویش Sight & Sound بریتانیاست. شما الگوی بیرونی برای مجلهتان داشتید؟
آقاخانی: نه صادقانه؛ ولی تقریباً الگوی من تمام نشریههایی است که در سفرهای مختلف از اروپا و غرب گردآوری کردم و بعضی از آنها را صادقانه بگویم گاهی به خاطر سر و شکلش بارها ورق میزنم. اعتقاد خیلی راسخ دارم که امروز نه در دوران دانشجویی من؛ ولی امروز مخاطب سختپسند شده و به شکل اهمیت میدهد. گاهی بسیاری از این افراد شکل برایشان مهمتر از محتواست و این درست است. ضعف فرهنگی است؛ ولی من سوار این ضعف فرهنگی میشویم و به نفع آشتی دادن مخاطب با مفاهیم مطالعاتی تئاتر استفاده میکنم و یک دغدغه مهم دیگری که لازم است به شما بگویم در فصلنامه هنرهای نمایشی صحنه برای من اهمیت دارد، این است که به شدت در شهرستانها خوانده میشود. به خاطر ضعف منبعی که در شهرستانها است و عزمی که حوزه هنری دارد برای اینکه نشریات خودش را در سطح استانهای کشور توزیع کند. اعتقاد دارم که صحنه خوانده میشود؛ بنابراین با اصرار در هر شماره نمایشنامه چاپ خواهم کرد تا دوستان خارج از تهران من به دسترسی دقیقتری به نمایشنامههای ایرانی خوب داشته باشند.
حالا یک نمونه مورد ترجمه ما میتواند شکسپیر هم باشد. به آن هم دسترسی داشته باشند. چه اشکالی دارد، حتی بهتر هم هست و اصرار دارم که دوستان خارج از تهران ما اصرار دارند با مفاهیم آغشته شوند. من میدانم که اینها چه قدر خوانده میشوند؛ بنابراین این عزم و تلاش ما و این عرقریزان واقعاً ایثارگرانه من و دوستانم پیشکش به تمام دوستانی که همکاران من در شهرستان. در حوزه شکسپیر هم و اصرار من به این است که در بحث ترجمه یک نمایشنامه اختصاصی هم برای مخاطب از ویلیمام شکسپیر ترجمه شود. مطالبی بود که این اواخر دیدم. در رأس حاکمیت کشور عزیزمان توجه به ویلیام شکسپیر، علاوه براینکه وجود دارد؛ بلکه توصیه هم شده وقتی این جوری است میگویم ما درک درستتری نسبت به این توصیه داشته باشیم و ببینیم چرا واقعاً باید شکسپیر را یک بار دیگر واکاوی کردیم. بماند که نه همه آثارش؛ ولی بسیاری از آثارش آموزههای جدی برای زندگی دارند و اگر نبود تعارف که نداریم، تشخیص ما مهم نیست. هنوز به عنوان نابغه درامنویسی چرا باید در جهان بعد از این همه قرن معنی داشته باشد و اینقدر توجه بهش شود و هیچ نامی بزرگتر از ویلیام شکسپیر در تاریخ ادبیات نمایشی رخ ننماید. وقتی این اتفاق میافتد ما به عنوان مخاطبان ایرانی چرا درک نکنیم؛ حتی اگر نقد بهش داریم چرا بعد از درکش نقد نکنیم. ما الان گرفتاریمان این است گاهی خیلی از مفاهیم و پدیدهها را پیش از درک نقد میکنیم.
تسنیم: هر فصل ما یک هملتی داریم.
آقاخانی: همین طور است؛ ولی به نظرم این که ما مدام هملت و مکبث اجرا میکنیم خودش نشان از آن عدمدرکی دارد که من دارم از آن حرف میزنم. من میگویم چرا ویلیام شکسپیر با این همه اثر این همه تراژدی و این همه کمدی بیشتر در این سه چهار عنوان دارد میچرخد.
تسنیم: خودتان کدام اثر را انتخاب میکنید؟
آقاخانی: اگر واقعاً همین الان به من اجازه اجرا بدهند و شرایطش را فراهم کنند همین الان مشغول ریچارد سوم میشوم.
تسنیم: ریچارد سوم هم اجراهایی داشته است.
آقاخانی: ولی فقط اجرای داوود رشیدی را به یاد دارم. من اجرای داوود رشیدی را اتفاقاً در دوران دانشجویی خودم به یاد دارم خیلیها ازش حرف میزنند؛ ولی نتیجهاش کجاست؟ اینقدر که ما درباره هملت و درباره مکبث رویکردهای متفاوت و متنوعی دیدیم در طی این سالها، درباره این آثار تاریخی تراژیکش چیزی ندیدیم. من حتی سال 89عرض میکردم که این کار را روی صحنه ببرم. با یک دراماتوژی جدید که نامش را هم گذاشتم «همه چیز برای یک اسب» که به دلایل مختلفی میخواستم با حمیدرضا نعیمی عزیز کار کنم. در حوزه آمادهسازی پروژه میخواستم با نعیمی همکاری کنم که به دلایل مختلفی نشد و ماند و هنوز هم ریچارد سه به نظر من از جدیترین بحثهایی است که میشود درباره شکسپیر کرد؛ حتی نمایشنامهای که هیچ کس به آن توجهی نمیکند از نظر من هنری پنجم، پر از مؤلفههایی است که در تئاتر ایران به دلیل تناسبات فرهنگی بررسی و اجرا شود؛ ولی هیچ کس هنری را یادش نیست.
تسنیم: کوریولانوس چطور؟ با موقعیت کنونی ایرانی خیلی همخوانی دارد.
آقاخانی: راستش را بخواهید حتی پیشنهاد هم شده که من یک مکثی روی متنش داشته باشم. برای کارگردانی بله خالی از لطف نیست. یک خرده آن نمایشنامه را نمایشنامه مقتدری از شکسپیر نمیدانم؛ ولی اگر یک دراماتورژی ویژه رویش بشود. شاید پیشنهاد درخشانی باشد. قبول کنید ما سه چهار ماه بیشتر درباره شکسپیر مرور نکردیم.
تسنیم: ترجمه نشده هم شاید داشته باشد?
آقاخانی: من مسلط نیستم؛ ولی میدانم توسط ناصر الممالک، بهآذین، پازارگادی، هیچ مترجمی به اصطلاح فرهنگیها کامپلیت ورکس را ترجمه نکرده؛ ولی خیلی از اینها مثل پازارگادی عزیز یک مجموعهای را ازش چاپ کردند؛ ولی شامل همه آثارش نمیشود. مؤکد هم میگویم همه آثارش هم قوت مورد بحث ما را ندارند؛ ولی من اعتقاد دارم که برای شناخت هر درامنویسی حداقل در حوزه پژوهشی باید همه آثارش را مطالعه کرد.
تسنیم: فوت آلبی بهانهای شد که شما پرونده در مورد آلبی داشته باشید؛ ولی در مورد اتفاقاتی که در تئاتر ایران میافتد در بازه زمانی که شما وقت داشتید، بهانهای برای تبدیل شدن به یک پرونده نبوده، یعنی یک اثر یا یک کارگردان و یک نویسنده در مرکز قرار بگیرد و موضوعات دور آن شکل بگیرد، چرا؟
آقاخانی: این جزء برنامههای ماست؛ ولی در دورانی که ما داشتیم این مجله را آماده میکردیم واقعاً چون شأنیتی در اتفاقی ندیدیم، یعنی اتفاق بزرگی بیفتد که ما ناگهان زوم کنیم و تمام حواشیش را بررسی کنیم. اگر چون اتفاقی در ادواری که بنده تصدی صحنه را دارم و قرار است در بیاد بیفتد یقین بدانید که این کارو خواهیم کرد یعنی جزو اولویتهای ماست.
تسنیم: یعنی فصل پاییز و زمستان تئاتر ایران اثری که بتواند ذهن را مشغول کند وجود نداشت؟
آقاخانی: کاملاً این اعتقاد را دارم. منظورم این نیست که اثر شایستهای روی صحنه نرفته بود. منظورم این نیست اثری وجود نداشت که بنیان و توان این را داشته باشد تبدیل به یک پرونده شود. ما آثاری داشتیم در پاییز و زمستان که در واقع به لحاظ شگفتیهای اقتصادی می توانستند قابل بحث باشند؛ ولی اتفاق خاصی نبودند یا حداقلش این است که اگر بودند در موضوعیت این شماره ما نمیگنجیدند، یعنی شاید میتوانستی از بعد اقتصادی به آن نزدیک شی.
تسنیم: در بحث اقتباس وجود داشت.
آقاخانی: به اندازهای که حرف میزنم شاخص نبودند.
تسنیم: این که بگذاریم در ضعف و بگوییم این اقتباس شایستهای هست یا نیست مهم بود؟
آقاخانی: من فکر کردم این حوزه به حوزه نقد و نقدانی برمیگردد تا پرونده تشکیل دادن درباره تعریف جان و جهان یک مفهوم که اقتباس است. هدفم این نیست که همکاران خودم را نقد کنم؛ چون اصلاً نه این را مفید میدانم نه مؤثر. هدفم این است بحثی که همکارانم درگیرش هستند مثل اقتباس اینقدر باز بکنم که ابعاد مختلفش باز شود. دیگر ما نیاییم هر چیزی را با هر معنایی با هر شکلی به واسطه موجه بودن شخصیت عملی خودمان در فضای تئاتر یا شخصیت حرفهای جا بیندازیم و درباره اش حرف بزنیم و مانور بدهیم این مفهوم را بشناسیم و با این شناخت به استقبال آثار برویم؛ اما واقعاً نقد به معنای انتقاد کردن از آثار یا ستودنشان برای من حداقل خیلی اولویت نیست. اینقدر که نزدیک شدن به قلب تپنده این آثار به عنوان مفاهیمی که آنها را شکل دادم اولویت است، لااقل به عنوان یک فصلنامه تخصصی این را مهمتر میدانم. شاید آن وظیفه را مجله نمایش بتواند خوب حمل بکند و به عهده بگیرد.
تسنیم: نویسندگان این مجله خیلی سنشان پایین است. میانگین سنیشان چه قدر است؟
آقاخانی: بهش فکر نکردم.
تسنیم: چون اسم هایی که میبینم سعید اسدی، شهرام زرگر افرادی هستند که مورد مصاحبه قرار گرفتند. کسانی که نوشتارشان از آن خودشان بوده افراد جوانی بودند.
آقاخانی: در واقع پژوهشگرانی که امتحانشان را در عرصههایی پیش از این پس دادند مورد توجه بودهاند. البته آثاری که نگارش شدند در قالب مقاله در شماره کم داریم. ما بیشتر حوزه ترجمه داریم و از نظر این صاحبنظران هم حوزه پژوهش هم در حوزه تدریس و هم در حوزه اجرایی، بهره حداکثری بردیم. انگار که مقاله شفاهی ارائه داده باشیم؛ بنابراین فرمایش شما را از این دریچه ارزیابی کنم جوان نمیبینم؛ ولی اگر منظورتان یکی دو مقالهای است که در موردش حرف میزنیم بله پژوهشگران جوان البته صاحب تحصیلات در سطح دکترا یا مثل آقای امیرعطاجولایی یا دیگران، همهشان در سطح دکترا تحصیلات دارندو جوان هستند.
انتهای پیام/